سلام دوستان لابد شما هم مثل بنده اخيرا اخباري مبني بر انتقادات شديد رييس جمهور آرژانتين عليه دولت آمريکا شنيده ايد در اين پست مي خواهم ضمن تشريح کامل سخنان رييس جمهور آرژانتين، دليل و هدف و چرايي اين سخنان را تحليل و بررسي نمايم ابتدا شرح بيانات خانم فرناندز را بخوانيد:
به گزارش خبرنگار
سلام لردگان؛ مسعودشايان در ياداشت خود نوشت:
رئيس جمهور آرژانتين با اشاره به ديدار وزراي خارجه ايران و آمريکا در هتل «والدورف آستوريا» اظهار داشت: ما متوجه شديم که طي هفته اخير «جان کري» وزير امور خارجه آمريکا در هتلي با هدف بررسي مشکل داعش با همتاي ايراني خود يعني آقاي ظريف نشستي داشتهاند، ما از اين موضوع ناراضي نبوديم اما تعجب کرديم. مذاکره و گفت وگوي بين ملتها هميشه خوب است اما چطور است که مذاکره دوستانه ما (با ايراني ها) مذاکره با تروريستها تلقي ميشود اما براي خودشان مشکلي نيست؟
فرناندز با بيان اينکه سال گذشته اعضاي گروه جي 20 در «سن پترزبورگ» روسيه اين موضوع را مطرح کردند که بزرگترين تهديد خود دولت سوريه است و مبارزان براي آزادي در واقع با اين تهديد مبارزه مي کنند، افزود: اما حالا مشخص شده که بسياري از آنها در حال حاضر اعضاي گروه داعش را تشکيل ميدهند. بنابراين چه کساني اين مخالفان را تغذيه ميکنند و سلاح در اختيار آنها ميگذارند؟ کشور من کشوري نيست که سلاح توليد کند و فقط خريدار انرژي است.
به گفته وي راه اصلي شناسايي تروريسم و مبارزه با آن اينگونه نيست بلکه بايد آنچه که واقعا در يک ملت رخ ميدهد بررسي شود تا در نهايت بتوان با ابزارهاي مناسب به طور جدي با تروريسم مبارزه کرد. وي ادامه داد: سؤال امروز ما اين است که کساني که ايران را تروريست خطاب ميکردند (من از يک سال گذشته سخن مي گويم نه از يک قرن پيش) امروز چه ميگويند؟ کساني که در سال گذشته بسياري از افرادي را که امروز تشکيل دهنده داعش هستند را آزادي خواه و مبارز عليه دولت بشار اسد خطاب مي کردند!.
وي ادامه داد: من فکر ميکنم که ما با مشکل ديگري در برابر ناامني و جبهه تروريسم روبرو شديم و آن اين است
.که از جانب قدرتهاي دنيا مفهوم دوست و دشمن و تروريست و ضد تروريست به راحتي تغيير مي کند
با اين تفاسير بايد به خانم فرناندز گفت که اصولاً هر کشوري که مقابل نظام سلطه و امپرياليسم موضع بگيرد در مدت بسيار کوتاهي اتفاقات ناگواري براي آن پيش خواهد آمد. تجارب بدست آمده در زمان ايران مصدق و ايران احمدي نژاد يا ونزوئلاي هوگوچاوز يا زيمبابوه رابرتموگابه يا شيلي سالوادور آلنده و ... نشان مي دهد به زودي آرژانتين با مشکلات اقتصادي شديد دست به گريبان مي شود و رکود و تورم اين کشور را در بر خواهد گرفت.
اگر دولت کريستينافرناندز مانند دولت آلنده با کودتا و خودکشي همراه نشود به احتمال قوي با فشار هاي اقتصادي از سوي بورژواهايي که قدرت اقتصادي را به دست دارند و همواره نوکر استعمار و آمريکا بوده اند مردم را وادار ميکنند تا به او ديگر رأي ندهند.
از طرفي خانم فرناندز بايد منتظر سرطان ناگهاني که براي چاوز و فيدلکاسترو و سرطاني که به سر شوهر خودش آمده باشد يا ويروس هايي مانند ويروس ابولا و ايدز و ...
به احتمال قوي به زودي تحريمهاي زيادي عليه آرژانتين وضع خواهد شد و پيشبيني مي شود به زودي فتنه آبي يا سفيد در آن کشور به راه بيندازند و شعار ما بيشماريم بدهند.
حتي گمان مي رود به زودي شبکه جديد BBC آرژانتين به بهره برداري خواهد رسيد و يکي از خواننده هاي آن کشور به آمريکا خواهد رفت و خواهد گفت ديگر صداي من را ازتلويزيون پخش نکنيد
اما ماهيت آمريکا در نحوه ي برخورد با ملت ها چگونه است؟
ميخاهم براي بيشتر شفاف شدن موضوع مثالي آشنا بزنم، قضيه انرژي صلح آميز هسته اي ايران:
پس از توافق ژنو انتظار اين بود آمريکاييها با فرصت بي نظيري که براي بهبود روابط با تهران حاصل شدهاست با مواضع سنجيده و محترمانه و اقدامات عملي زمينههاي تغيير نگاه ايرانيها به واشنگتن را فراهم سازند و ديوار بلند بياعتمادي بين تهران و واشنگتن را چند سانتي متر کاهش دهند. اما آنچه که رخ داد و ايرانيان شاهد آن بودند اتخاذ مواضعي تند و تحريک کننده و زياده خواهانه بود که منجر به نا اميدي و حتي افزايش بدبيني ايرانيان به آمريکا شد . با چنين رفتارهايي، بسياري از ايرانيان به اين يقين رسيدند که امريکاييها به دنبال بهانه براي رفع خصومتها نيستند بلکه براي استمرارخصومت با مردم ايران بهانه جويي مي کنند.
عدهاي از ايرانيان مي گويند امريکاييها هنوز شوک پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران را فراموش نکرده و با ادامهي خصومتها قصد انتقام گيري از ايرانيان را دارند زيرا پاي امريکا در پي انقلاب اسلامي از ايران بريده شد و ظاهرا ايرانيان همچنان بهاي استقلالطلبي خود را مي دهند. اين نوع مواجهه با يک انقلاب مردمي و نظام سياسي مردمسالار از وجود نوعي خودکامگي و تعصب ريشهدار در مقامات امريکايي خبر مي دهد. زيرا عقلانيت سياسي ايجاب مي کند واقعيات تاريخي را دانسته و مبتني بر آنها تصميم گرفته شود.
براي مثال مروري بر تاريخ معاصر نشان مي دهد شعار محوري مردم ايران در انقلاب اسلامي «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بود. اين شعار در واقع چارچوب و مرامنامه مشترک ملتي است که توانست در سال ۱۳۵۷ بر سلسله ناکاميهاي سياسي و مبارزاتي خود خط بطلان کشيده و طعم شيرين پيروزي را بچشد. در ۳۵ سال گذشته نيز سياست داخلي و خارجي در ايران حول اين ۴ مفهوم کليدي سامان يافته و همهي تکاپوهاي سياسي براي حصول و وصول اين ۴ ارمان قابل تحليل است و مقامات جمهوري اسلامي نيز موظف هستند در سياستهاي کشور نيز در همين چارچوب عمل کنند زيرا مطالبهي مردمي از آنها جز اين نيست، زيرا استقلال و عزت طلبي يکي از ريشه دار ترين ارمانهاي ملت ايران است که هم درانقلاب مشروطه و هم در نهضت ملي شدن صنعت نفت مطرح بود ولي متاسفانه بطور ناقص حاصل شد وپس از مدتي کوتاه از دست رفت اما در انقلاب اسلامي بعنوان يک خواسته سرکوبشده در گذشته مجددا سر برآورد.
رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) نيز نماد و اسوهي اين عزت خواهي و استقلال طلبي بود و اتفاقا جرقههاي نخستين انقلاب نيز در ۱۳۴۲ از همين موضع روشن شد، زماني که ايشان از خطر وابستگي ايران عزيز و زير پا گذاشته شدن عزت ايرانيان در برابر برتري جويي امريکاييها سخن گفت و تودههاي ملت را هوشيار و آگاه ساخت. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همين ارمان و روحيهي استقلال خواهي استمرار يافت و براي زنده نگه داشتن آن مردم هزينه هاي سنگيني را با افتخار متحمل شدند که مهمترين آن دفاع مقدس بود که در تاريخ معاصر بعنوان سند عزت و ازادگي يک ملت براي حفظ استقلال ملي شناخته مي شود.
اگر به مجموعهي خصومت ها ودسيسههاي دشمنان ايران در قرن معاصر بويژه ۳۵ سال اخير نگاه کنيم متوجه مي شويم که آرمان استقلال خواهي و اتکاي به درون و استعدادهاي ملي و تکيه به ارزشها و اصول ديني و ملي و انقلابي مانع اصلي تحقق دشمنيهاي همه جانبه عليه اين کشور بوده است . به عبارت ديگر پيشرفت ايران در همهي عرصه ها در گرو برخي آرمانهاي اساسي است که مهمترين انها همين استقلالخواهي است. از اين رو دشمنان ملت ايران بويژه امريکا ازآنجا که با پيشرفت و توسعه ايران مخالف هستند لازمهي انکار ناپذير آن يعني استقلال را نشانه گرفته اند.
به عبارتي و قرائتي متفاوت مي توان گفت کشمکش هاي ۳۵ سالهي سياست خارجي ايران و غرب پيرامون استقلال بوده و هست.
براي نمونه، موضع گيريهاي اخير مقامات امريکايي بعد از توافق ژنو که از موضعي فرعون وار و متکبرانه و گستاخانه صورت مي گيرد - که نيازمند پاسخ درخور مقامات و نخبگان و نويسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران غيرتمند و ملي گرا و عزت طلب است - همان عزت و استقلال ايرانيان را نشانه گرفته است و در بهترين شکل و صريح ترين صورت از خوي استکباري و بدخواهانه امريکا عليه ايران اسلامي پرده برميدارد و جاي هيچ انکار و شبههاي براي ديگران باقي نمي گذارد، براي آنهايي که با خوشباوري تصور مي کردند و مي کنند که مي توان با تکيه و اعتماد بر قدرتهاي خارجي و بيگانه و در حاشيه قراردادن توان و اقتدار و منابع داخلي به پيشرفت و اقتدار دست يافت.
از قضا يکي از بهترين دستاوردهاي نرمش قهرمانانه در سياست خارجي در ماههاي اخير پرده افتادن از ماهيت خودکامهي دشمنان ملت ايران است. کساني که اگر کوچکترين نيت خيري در آنها وجود داشت بايد در اين مقطع از تاريخ شاهد موضع گيريها و تصميمات منصفانه و مودبانه از جانب آنها براي جبران مافات گذشته مي بوديم به گونه اي که مقداري در تصور ايرانيان از امريکا تغيير حاصل شود که متاسفانه تا کنون نه تنها اينچنين نشده بلکه مواضع اخير مقامات امريکايي به خيل امريکاستيزان در ايران افزوده است. اين مسئله نشان مي دهد نشستن آنها بر سر ميزمذاکره با ايرانيان نيز از سرناچاري و ضعف بوده است و بس.
امسال در سي و پنجمين سالروز پيروزي انقلاب اسلامي نيز مجددا مردم ايران با سلايق و ديدگاههاي و عقايد مختلف با وحدت نظر حول سه مفهوم مقدس يعني «ايران» و «نظام جمهوري اسلامي» و «انقلاب اسلامي» به خيابانها آمدند و ضمن گراميداشت سالروز نهضت بزرگ اسلامي خويش با آرمانهاي نخستين اين انقلاب شکوهمند مردمي تجديد بيعت کردند.
مردم ايران در شرايطي با کشور و انقلاب و نظام و رهبر خود تجديد بيعت کردند که در هفته هاي اخير مقامات امريکايي از وجود گزينههاي مختلف بر روي ميز تصميم گيري مقامات کاخ سفيد سخن گفتند، ادعايي که حاوي تهديدهاي تکراري و پوشالي است. تهديدهايي که در ۳۵ سال گذشته در مواقعي مثل جنگ و ترور و کودتا که جامهي عمل پوشيده نيز تاثير بر عزم پولادين اين ملت عزتطلب و پيشرفتخواه نداشته است و عجيب است که تصميمگيران امريکايي با اين همه تجربهي شکست در توسل به تهديد و زور باز به اين ريسمان پوسيده دست مي آويزند و گويي عقلانيت سياسي در واشنگتن دچار جزر و مد مي شود.
در چنين شرايطي و با اين حضور ميليوني مردم در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي مهمترين پشتوانهي قدرت و اقتدار دولت و دستگاه ديپلماسي کشور يعني حمايت مردمي به بهترين و صريح ترين شکل خود را نشان داده و پيام خود را به بدخواهان ملت در صحنهي بين المللي رسانده است و آن پيام اين است که آرمانهاي تاريخي اين ملت يعني پيشرفت و استقلال و آزادي و مردمسالاري ديني و حيات معنوي آرمانهايي کاملا خردمندانه و صلحطلبانه و مترقي است و چنيني آرمانهايي به هيچ قيمتي قابل اغماض و عدول نيست و نه تنها امريکا بلکه همهي جهان هم به تعبير امام خميني (ره) نمي توانند روي خواستههاي به حق يک ملت متمدن و ريشه دار پا بگذارند و در ارادهي ملي کشور خدشه اي وارد سازند و بهترين گزينهي آنها احترام و سر فرود آوردن در برابر اين آرمانهاست.
در چنين فضا و زمينهاي مذاکرات پيش روي ايران و کشورهاي ۵+۱ دربارهي توافق نهايي پيرامون فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران نيز از اهميت زيادي برخوردار است اما متاسفانه برخي بازيگران غربي با موضع گيريهاي مشکوک اما هدفمند خود سعي در تغيير ميدان بازي به نفع طرف غربي دارند. براي نمونه برخي از افراد موثر در نظامِ تصميم سازي امريکا مانند دنيس راس زمزمههايي مبني بر رفع بيشتر تحريم ها عليه ايران در صورت برچيده شدن کل فعاليتهاي هسته اي ايران مطرح مي کنند و متاسفانه برخي افراد در داخل نيز با تکرار همين موضع آب به آسياب دشمن مي ريزند.
اين موضع هرچند در لفافههايي مثل پيشنهاد کاهش سانتريفيوژهاي ايران به زير ۱۰ هزار عدد مطرح مي شود اما تامين کنندهي هدف شوم مهمتري است که نبايد از چشمان تيزبين تحليلگران و ناظران پنهان بماند. آن هدف شوم در واقع خلع سلاح کردن دولت ايران در مذاکرات پيش رو و مذاکرات آينده است، مذاکراتي که احتمالا بعد ازحل مسالهي هسته اي در حوزههايي ديگر ادامه خواهد داشت و دستگاه ديپلماسي براي موفقيت در آنها نيازمند منابع و ابزارهاي قدرت ميباشد. نگاه واقع گرايانه در سياست خارجي به ما آموخته است در ديپلماسي زماني مي توان به موفقيت و تامين منافع دست يافت که گزينههاي عيني و قابل بحث و مبادله روي ميز داشته باشيم و نمي توان در اين عرصه صرفا با برخورداري از موضع حق و قانع کننده و عدالت طلبانه به موفقيت قابل توجهي دست يافت.
براي مثال در مذاکرات دربارهي جنگها کشوري دست برتر در مذاکرات را دارد و مي تواند به خواسته هاي خود برسد که بخشي از خاک متخاصم را در اشغال داشته باشد نه کشوري که دستاورد نظامي نداشته است. بر همين اساس رمز موفقيت ايران در مذاکرات اخير با کشورهاي ۵+۱ نيز توفيقات و دستاوردهاي هستهاي کشور در ۱۰ سال اخير بوده است و اگر ايران از نظر فني نتوانسته بود تعداد سانتريفيوژهاي خود را براي غني سازي ۲۰ درصدي به حدود ۱۹ هزار برساند محال بود طرفهاي غربي در ژنو به غني سازي ۵ درصدي اورانيوم در ايران رضايت دهند چنانکه در گذشته نيز رضايت ندادند و مدعي بودند ايران بايد اورانيوم مورد نياز خود را از کنسرسيوم روسي – فرانسوي تامين کند. همين تجربه باعث شده که اين روز ها زمزمهي ضرورت برچيده شدن فعاليتهاي هسته اي به عنوان دستورکار مذاکرات نهايي در برخي رسانه هاي غربي مطرح مي شود که بلافاصله اين سوال را به ذهن متبادر مي کند بالفرض اگر چنين پيشنهادي مطرح است ما به ازاي آن که از سوي غربيها بويژه امريکا به ايران داده مي شود چيست؟ هرچند که علم و دانش و فناوري برچيده شدني نيست و اين دستاورد ملي قابل معامله نمي باشد اما جالب اينجاست که غربي ها با نوعي زيرکي وقيحانه ميگويند کاهش تدريجي تحريمها (!!!). در پاسخ به اين پيشنهاد بي شرمانه بايد گفت تحريمهاي غربي عليه ايران تحريمهايي ظالمانه و ضد بشري است که وضع کنندگان آن براي هميشه در برابر وجدانهاي اگاه و آزاد انساني شرمسار هستند.
اين تحريمها هرچند موجب زحمت و سختيهايي براي ملت ايران شده است اما با تکيه بر ارادهي ملي و ظرفيتهاي داخلي و اقتصاد مقاومتي و مديريت جهادي روز به روز بي اثرتر خواهد شد. از اين رو رفع تحريم و تهديد و تعدي و تجاوز به حقوق يک ملت نه يک امتياز بلکه يک وظيفهي قانوني و حقوقي است که بر عهده و گردهي کشورهاي غربي بويژه امريکاست و ملت ايران بسيار باهوش تر از اين است که وظيفهي ذاتي برخي کشورها را در قبال ايران يک امتياز تلقي کند و بخواهد در مقابل آن امتيازي به دشمن بدهد.
از سوي ديگر عقلانيت سياسي و دشمنشناسي به ايرانيان اموخته است که نمي توان با خوش خيالي و زودباوري و بدون زره و کلاهخود به مصاف دشمناني رفت که در ۲۰۰ سال گذشته بويژه ۳۵ سال اخيربارها و بارها قصد جان و حيثيت و سرزمين ايران را کردهاند وهروقت توانستهاند از ضربه زدن به منافع ملت کوتاهي نکردهاند. ملت ايران فريب خندههاي موذيانه و دستان چدنيِ پوشيده در دستکشِ مخمليِ غربيها را نخواهد خورد.
طرفهاي غربي بايد در مذاکرات پيش رو به حقوق مردم ايران احترام بگذارند و براي تغيير ذهنيت مردم نسبت به آنها به جبران خطاهاي گذشته بپردازند و اين فرصت پيش آمده براي مردم و شرکتها و موسسات غربي را براي تعامل و سرمايه گذاري در ايران قدر بدانند و بجاي طراحي ميدانهاي فريب براي مذاکره اجازه دهند مذاکرات در ميدانهاي قانوني و حقوقي و متکي بر تامين خواستههاي صلحطلبانه و مشروع دو طرف پيش رود.
تاليف و گردآوري
مسعود شايان